ما را دنبال کنید

Find پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on TwitterFind پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on FacebookFind پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on YouTubeپیامبر رحمت (ص) وب سایت  RSS feed

Latest image

What activities are planned in Greenville for Islam Awareness Week?

درس بیستم صداقت و امانت حضرت ختمی مرتبت(صلى الله عليه وسلم)

پیامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) قبل از مشرف شدن به پیامبری در بین مردم به راستگوئی و امانتداری مشهور بود، و بیشتر مردم او را به نام "امین" ـ امانت دار ـ میشناختند. و این شهرت و لقب را تنها کسی میتواند بدست آورد که در راستگوئی و امانتداری و دیگر صفات پسندیده و برتر سرآمد مردمان زمان خود باشد.

اخلاق پسندیده و صفات برتر آن حضرت هرگز مورد بحث جامعه نبوده است، تا جائیکه حتی دشمنان سرسخت او نیز این ویژگیها و اوصاف او را نمیتوانستند انکار کنند.

بنگر به فرعون این امت؛ ابوجهلی که در بغض و کینه به پیامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) چه تجاوزها که نکرده بود، و با وجود اینکه زبانش جز در انکار رسالت پیامبر (صلى الله عليه وسلم) و دروغ پنداشتن آن نمیچرخید، ضمیرش بخوبی میدانست که پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) راستگو ودرستکار و پیک برگزیدهی آسمان است.

خداوند متعال میفرمایند:

‏ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ [سوره أنعام آيه 33].

{‏(اي پيغمبر !) ما مي‌دانيم كه آنچه (كفّار مكّه) مي‌گويند تو را غمگين مي‌سازد . (ناراحت مباش) چرا كه آنان (از ته دل به صدق تو ايمان دارند و در حقيقت) تو را تكذيب نمي‌كنند . بلكه ستمكاران (چون ايشان، از روي عناد) آيات خدا را انكار مي‌نمايند .‏}

روزی مردی از ابوجهل پرسید: آیا محمد راستگوست یا دروغ میگوید؟! ابوجهل سر او داد زد و گفت: خفه شو! سوگند به خدا که محمد راستگوست، محمد در عمرش هرگز دروغ نگفته است! ولی اگر قرار باشد خانوادهی او ـ بنی قصی ـ؛ شرف رهبریت، مهمانداری حاجیان، و خدمت خانهی خدا و پیامبری را بدست گیرند، برای سائر خانوادههای قریش چه باقی میماند؟!...

و ابو سفیان؛ سردار قریش که پیش از اسلام آوردنش شعلهای سوزان از دشمنی با پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) بود، وقتی هرقل پادشاه رومیان از او پرسید: آیا هرگز او را قبل از اینکه پیامبریش را اعلام کند به دروغگوئی متهم ساختهاید؟ گفت: هرگز نه! هرقل در جواب گفت: از تو پرسیدم که آیا او را پیش از اعلام پیامبریش به دروغگوئی متهم ساختهاید، در جواب گفتی: نه. و من دانستم که امکان ندارد کسی که دروغ را بر مردم ترک میکند بر خدا دروغ گوید!

در تصویری دیگر دیدیم هنگامی که برای اولین بار وحی بر پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) در غار حرا نازل شده بود و آن حضرت هراسان خودش را به خانه رسانید و در حالیکه بشدت میلرزید به همسرش گفت: مرا بپوشانید. وقتی مادر مؤمنان؛ خدیجه کبری، همسر پیامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) از اتفاقی که افتاده بود با خبر شد ایشان را آرامش داده گفتند: «مژده بادا تو را، سوگند بخدا که پروردگارم هرگز تو را خوار نمیکند، چرا که تو به خانواده و خویشانت میرسی، و در گفتارت راستگو هستی و....» ([1]).

عبدالله فرزند عباس؛ پسر عموی پیامبر (صلى الله عليه وسلم) آورده است: وقتی آیهی :

[الشعراء: 214]

{و (نخست) خویشان نزدیکت را (از خدا) بترسان.}

بر پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) نازل شد، آن حضرت روی کوه صفا بالا رفته داد زدند:« آهای مردم جمع شوید». مردم گفتند: این کیست؟

اهل مکه در کنار کوه جمع شدند. پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) فرمودند:« اگر به شما بگویم لشکری در این دره است و میخواهد به شما حمله کند، آیا حرفم را باور میکنید؟ همه با هم و یکصدا گفتند: آری، ما هرگز جز راستی و صداقت از شما ندیدهایم. آن حضرت فرمودند: من شما را از عذاب شدید پروردگارم برحذر میدارم([2]).

شهرت راستگوئی و امانتداری و درستکاری پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) باعث شده بود مشرکان در متهم ساختن ایشان مات و مبهوت و حیران بمانند. و نمیدانستند چگونه تودههای مردم را بر علیه آن حضرت بشورانند. گاهی میگفتند: جادوگری دروغگوست. و احیانا میگفتند: شاعر است. و احیانا میگفتند: کاهن است. و گاهی او را به دیوانگی متهم میساختند! و هر بار که تهمتی بر علیه آن حضرت میتراشیدند از سوی افرادی از خودشان مورد ملامت و سرزنش قرار میگرفتند که این تهمت و برچسب بر او نمیچسبد و خریدار ندارد. چیز دیگری بگوئید! همهی آنها بخوبی میدانستند که پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) از این صفات زشت و اوصاف پست بکلی پاک است.

نضر بن حارث از جمله افرادی است که در شکنجه و آزار و اذیت پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) کوی سبقت را از دیگران ربوده بود، و نمیتوانست کوچکترین نقطه ضعفی را در پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) پیدا کند. روزی در مقابل ضمیرش اعتراف کرده به قریشیان گفت: ای قریشیان! سوگند بخدا که مصیبتی بس بزرگ بر سر شما فرود آمده که پیش از این هرگز به چنین بلائی مبتلا نشدهاید. محمد در بین شما پسر بچهای خردسال بود، از تمامی شما باهوشتر، و از همه راستگوتر، و امانتدارترین همهی شما، حالا که بزرگ شده و آثار پختگی و بزرگی در او نمایان گشته، و آنچه خود میدانید را برایتان آورده، میگوئید: جادوگر است!

سوگند بخدا که او جادوگر نیست. میگوئید: او کاهن و طالع بین است! بخدا سوگند که چنین نیست. میگوئید: شاعر است. یا میگوئید: دیوانه است.. سپس گفت: ای قریشیان ! خود را دریابید. قسم بخدا که چیزی بسیار بزرگ بر سر شما آمده است.

امانتداری پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) گویاترین سببی بود که خدیجه کبری را شیفتهی آن حضرت نمود. و دست ازدواج بسوی او دراز کرد. پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) در آن روزها بر تجارت خدیجه در سرزمین شام نظارت داشت. و خدیجه از زبان غلامش؛ میسره، از امانتداری و اخلاق پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) چیزهایی شنید که او را شیفتهی آن حضرت نمود.

حقا که آن حضرت در امانتداری آیتی بود نمونه، و الگوئی بیمانند! تا جائیکه مشرکان قریش ـ با وجود دشمنی با او، و اتهام آن حضرت به دروغگوئی، و کفر ورزیدن به ایشان ـ ثروتها و دارائیشان را پیش او به امانت میگذاشتند، و هرگز از اینکه مبادا دشمنیشان را بهانه گرفته ثروتهایشان را چپاول کند هیچ گونه هراسی نداشتند. ووقتی خداوند متعال به پیامبرش اجازهی هجرت به مدینه را دادند آن حضرت، پسر عمویشان؛ علی، را در مکه گذاشتند تا امانتهای مردم را به صاحبانشان برساند!

و بزرگترین امانتی که پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) مسئولیت آنرا بدوش گرفت و به بهترین وجه و شیواترین روش و والاترین نمونه آنرا به جای آورد، امانت وحی الهی و پیامبری، و یا رساندن پیام پروردگار یکتا به بشریت بود که خداوند متعال او را به رسانیدن آن موظف نمود.

پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) این پیام بزرگ و ویژه را به بهترین وجه به جهانیان رسانید. و این امانت والا را آنچنان که شایسته بود بجای آورد. و با بیان شیوا و روش و دلیل و برهان گویا با دشمنان خدا به جهاد پرداخت. و با شمشیر بران سدهای طغیان و کفر و خود خواهی که ملتهای ستمدیده و مظلوم را به اسارت خود در آورده بودند را در هم شکست تا صدای خدا به گوش بندگان او برسد. خداوند به وسیلهی او دلهای مؤمنان را بسوی حق رهنمایی کرد، و افرادی به او ایمان آوردند و در مدرسهی او پرورش یافته او را با جان و دل پذیرفتند و در سختیها و راه و رسم دعوت گام بگام یار و یاور او بودند. تا اینکه پرچم توحید و یکتاپرستی برافراشته شد، و بانگ اسلام در چهارسوی جهان به صدا درآمد. و هیچ خانه و کاشانهای در شرق و غرب زمین نماند مگر اینکه پیام این دین بدانجا رسید.

سلام و صلوات و درود خدا بر این پیک راستگو و درستکار او بادا که در راه خداوند عرقها ریخته، جانفشانیها کرده، تا آخرین نفس برای برافراشته شدن پرچم توحید در جهان از هیچ جهاد و تلاشی دریغ نورزید.

([1]). به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

([2]). به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.