ما را دنبال کنید

Find پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on TwitterFind پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on FacebookFind پیامبر رحمت (ص) وب سایت  on YouTubeپیامبر رحمت (ص) وب سایت  RSS feed

Latest image

What activities are planned in Greenville for Islam Awareness Week?

درس سیزدهم غزوه بدر بزرگ

قریشیان برای به کرسی نشاندن ایدههای پوسیده و باورهای پوچ خود از هیچ حیله و نیرنگی دریغ نکردند، کلیه مفاهیم و معانی انسانیت و همجواری و همزیستی را زیر پا نهاده، چه ظلمها و ستمها و چپاولها و شکنجهها و قتلها که در حق مسلمانان روا نداشتند.

و چون کارد به استخوان رسید، و دایره بر مسلمانان تنگ شد، و مکه دیگر جای ماندن نبود مسلمانان که بشدت در زیر فشار بودند، مجبور شدند زندگی و مال و ثروت و خانه و کاشانه خود را رها کرده، به مدینه منوره هجرت کنند.

قریشیان نیز تمامی سرمایه و اموال مسلمانان را چپاول کردند.

در رمضان سال دوم هجری به مسلمانان خبر رسید که قافلهی بازرگانی قریش از شام بسوی مکه در حرکت است. این برای مسلمانان فرصتی طلائی بود تا مقداری و لو بسیار اندک از ثروتشان که توسط قریشیان به چپاول رفته بود، را از آنها باز پس بگیرند.

پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) همراه با سیصد و سیزده نفر از مدینه خارج شدند تا جزئی ولو اندک از سرمایه مسلمانان را از کاروان قریش پس گیرند.

رهبریت کاروان تجارتی قریش را ابوسفیان بر عهده داشت. او مردی بسیار هوشیار و زیرک بود. و به شدت حرکت مسلمانان را زیر نظر داشت. در نزدیکیهای چاهای "بدر" به او اطلاع رسید که مسلمانان از مدینه خارج شدهاند. فورا سوارکاری ماهر و چابک را به مکه فرستاد تا به قریشیان اطلاع دهد کاروان در خطر است و مسلمانان قصد حمله به آنها را کردهاند. و در عین حال بسوی غرب و ساحل دریا تغییر مسیر داد تا از منطقه پر مخاطرهی بدر دور باشد.

این خبر در مکه هراس و هیجان و رعد و برقی شدید به پا کرد، و تمام سران مکه به جز ابولهب، و همه قبایل مکه و اطراف آن بجز بنو عدی، فورا سلاح برگرفته بسوی چاهای بدر بحرکت درآمدند.

وقتی لشکر بزرگ قریشیان به "جهنه" رسید، پیک ابوسفیان به آنها اطلاع داد که کاروانشان از خطر رسته، و دیگر خطری متوجه آنها نیست، و بهتر است به مکه بازگردند.

با رسیدن این مژده از ابوسفیان، مردم خواستند به مکه بازگردند. ولی ابوجهل آنها را بازداشته تشویقشان کرد تا به سوی مدینه روند و لشکر اسلام را از بیخ و بن برکشند. "بنوزهره" که بیش از سیصد جنگجو داشتند برگشتند. و بقیه لشکر که هزار نفر بودند راهشان را ادامه دادند تا به میدانی پشت کوههایی که منطقه بدر را محاصره کردهاند فرود آمدند.

در اینسو؛ پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) با یارانش مشورت کرد، و آنها را دریای خروشان همت و توانمندی و عزم و پایداری یافت. همه تصمیم گرفته بودند تا آخرین نفس با دشمنی که آنها را از خانه و کاشانه خویش، و خانواده و مال و دولتشان رانده بود نبرد کنند. و در راه خداوند از هیچ دریغ نورزند. پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) با دیدن این خروش و جوانمردی و شجاعت در یاران خود بسیار خوشحال شده به آنها فرمودند: به پیش روید و مژده بادا شما را! خداوند یکی از دو گروه را به من وعده داده است. سوگند بخدا گویا من الآن کشتارگاه آنها را میبینم.

پیامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) با مشورت یکی از سرداران مسلمان "الحباب بن المنذر" روی آخرین چاهی که به دشمن نزدیک بود فرود آمده، حوضچهای ترتیب دادند تا آب در آن جمع شود، سپس سر سایر چاهها را بستند تا دشمن به آب دسترسی نداشته باشد.

پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) شب معرکه بدر ـ شب جمعه هفدهم رمضان ـ را به عبادت و فریاد و زاری در برابر پروردگار یکتا گذرانید، و خاشعانه از خداوند خواست تا مسلمانان را بر دشمن، و نور را بر تاریکیها، و توحید را بر شرک پیروزی بخشد.

از جوانمرد شجاع حضرت علی (رضی الله عنه) آمده است که گفتند: در آن شب همه ما را میدیدی که در خواب فرو رفتهایم مگر رسول خدا (صلى الله عليه وسلم) که زیر درختی تا صبح به راز و نیاز مشغول بودند، نماز میگذاردند و در برابر پروردگارشان زاری میکردند.

و در ادامه سخنانش گفت: در شب بدر بناگاه باران شروع به باریدن کرد، ما نیز با سرعت به زیر درختان و سرپناهها جمع شدیم. و پیامبر خدا تمام شب را به راز و نیاز و زاری در برابر پروردگارش مشغول بود و میگفت: بارالها! اگر این گروه از بین روند، کسی تو را عبادت نخواهد کرد.

و چون خورشید بالا آمد، پیامبر صدا زد: ای بندگان خدا بسوی نماز بشتابید!

مردم از زیر درختان و سرپناهها بیرون آمدند. پیامبر بر ما نماز خواند، و ما را به جهاد و ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن تشویق نمود.

خداوند متعال مؤمنان راستین را یاری داد، و آنها را با نیروهایی از آسمان کمک نمود، و پیروزی را به آنها هدیه کرد:

پروردگار یکتا میفرمایند:

[الأنفال: 9 -10].

{(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می‌خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می‌آیند، یاری می‌کنم. (٩) ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پیروزی جز از طرف خدا نیست؛ خداوند توانا و حکیم است! (١٠)}

و فرمودند:

[آل عمران: 123]،

{و بی تردید خدا در [جنگِ] بدر شما را یاری داد، در حالی که [از نظر ساز و برگ جنگی و شمار نفرات نسبت به دشمن] ناتوان بودید}

و فرمودند:

[الأنْفَال: 17].

{این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!}

نبرد به شیوه رزم آن روز با مبارزه طلبیدن پهلوانان، و جولان دلاور مردان شروع شد.

در این مبارزه تن به تن حمزه عموی پیامبر، شیبه بن ربیعه؛ یکی از سرداران مشرکان را به درک واصل کرد. و علی؛ پسر عموی پیامبر، سر سرداری دیگر که ولید بن عتبه نام داشت را از تنش جدا نمود.

و دو سردار مبارز دیگر؛ عتبه بن ربیعه از لشکر مشرکان، و عبیدة بن الحارث از سپاه مسلمانان زخمی شدند.

پس از این مبارزه داغ، دو لشکر بجان هم افتادند، و آتش معرکه شدت گرفت، جنگی نابرابرانه بود که در آن شرک و بتپرستی با مجهزترین اسلحه روز به نبرد با ایمان با دستان خالی آمده بود. خداوند سربازانی از فرشتگان بیاری مؤمنان فرستاد تا در کنار آنها شمشیر زنند و به مؤمنان قوت قلب بخشند. ساعتی از معرکه نگذشته بود که لشکر مشرکان از هم پاشیده، پا به فرار گذاشت. و مسلمانان نیز تا شکست نهایی دشمن او را تعقیب کردند. در این جنگ تاریخ ساز هفتاد تن از مشرکان از جمله برخی از سرداران نامدار آنها چون؛ عتبة، شیبة، ولید بن عتبة، امیة بن خلف، و پسرش علی، حنظله بن ابی سفیان، و ابوجهل بن هشام، و دیگران بدرک واصل شدند. و هفتاد تن دیگر به اسارت مسلمانان درآمدند.

از نتایج غزوه بدر این بود که مسلمانان قدرت گرفتند، و قبیلههای داخل مدینه و خارج آن نیز احساس کردند در صورت خیانت با چه نیرویی در طرف خواهند بود. مؤمنان نیز قوت قلب یافته بخود و قدرت و توانائیشان امیدوار شدند. وایمان و توکل و باورشان به خداوند و کمک و یاری و پیروزی او قوت یافت. و دریافتند که خداوند بندگان مؤمن و نیکوکارش را هر چند اندک باشند بر ظالمان و ستمدیدگان و مشرکان هر چند زیاد باشند یاری میدهد.

و همچنین مسلمانان با این معرکهی نابرابرانه تجربه نظامی خوبی بدست آوردند. و مهارتهای جدیدی در اداره جنگ و چیرگی بر میدان معرکه؛ روشهای پیشرفت، و عقب نشینی، و محاصره دشمن، و تاکتیک بریدن راههای رسیدن دشمن به قدرت و نیرو و آذوقه، و استمرار و پایداری در میدان و غیره ... بدست آوردند([1]).

([1]). معرکه بدر يا غزوه فرقان اولين سندانی بود که سرهای کفر را درهم کوبيد، واولين صدای طبل جنگی بود که قدرت ايمان را به تصوير کشید، از اينرو در تاريخ مسلمانان اهميت بسيار والايی دارد ورمضان هر سال بازگو کننده خاطرات دلنشين آن است.

تاريخ از لحظه لحظه اين معرکه تصاويری بسيار زيبا رسم نموده واز معجزه هايی که در رکاب رسول اکرم (صلى الله عليه وسلم) پديدار گشت بس سخن گفته، و از آن جمله است:

ـ مشارکت فرشتگان الهی در اين جنگ، برخی از سربازان مؤمن صدای آنها را نيز می شنيدند، وبرخی از آنان وقتی شمشير بالا می کشيدند تا سر مشرکی را از تن جدا سازند می ديدند که سرش قبل از فرو آمدن شمشير کنده می شد!

ـ معجزه خواب؛ لحظاتی پيش از نبرد که دلهره وترس قلبها را بصدا در آورده بود خوابی کوتاه بر مؤمنان چيره گشت وپس از آن با نيرو وتوانی دو صد چندان وارد ميدان شدند!

ـ مشت سنگريزه ؛ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) مشتی سنگريزه بطرف مشرکان پرتاب کردند، وبه امر خداوند اين سنگريزها در چشمان همه مشرکان رفته آنها را بصورتی معجزه آسا آزار داد...

ـ معجزه باران؛ بارانی نرم شروع به باريدن گرفت وزمين خاک آلود را زير پای مؤمنان سخت نمود. وزير پای کافران را گل ولای کرد...

وبسياری از معجزات ديگری که در اين نبرد بوقوع پيوست وهمه دست در دست هم داده کمر کفر وطغيان را در هم شکسته سرهای فرعونيان زمانه را از بيخ کندند...

اگر با ديدی عميقتر به اين نبرد نابرابرانه بنگريم، پرده از معجزه ای بسيار بزرگتر از همه آنچه تاريخ وتاريخ نويسان ذکر کرده اند خواهيم يافت.. معجزه ای که تنها در اسلام نهفته است... معجزه ای که می تواند دلهای سنگوار وسياه کفر را ذوب ساخته به قلبهای اطمينان بخش توحيد بدل کند...

آری! معجزه انسان سازی ... بزرگترين رمز ونماد اسلام.. غزوه بدر در واقع تجليگاه اين معجزه بزرگ بود، صحنه ای که در آن اسلام اين قدرت خارق العاده خويش را به نمايش گذاشت..

مردانی که تا همين ديروز بوی شراب دهانشان صحرای خشک را مست میکرد، عفن نعره های پوسيده قوم پرستيشان خنجرهای ديوانه شان را در جگرهای همسايگانشان فرو می برد، اينانی که با دنيايی فخر دختران معصومشان را زنده بگور می کردند. اينانی که رمز جهالت وپستی بودند، وخلاصه اينانی که از حماقت در پيشگاه سنگانی که با دستان خود تراشيده بودند با ذلت وخواری پيشانيشان را به زمين می ماليدند وکمر طاعت خم می کردند.. صاحبان دلهای سنگی که تنها از صخرهای سياه فرمان می گرفتند.. اسلام توانست درمدت زمانی بسيار کوتاه وقياسی زوزه اين گرگان وحشی صحرا را به نغمه خوش نوای قرآن تبديل ساخته دل شبهای تاريک صحرا را بدان زينت بخشد.. توانست از آنها انسانهايی سازد که امروز فرشتگان آسمان با کمال افتخار در صف آنها بجنگ با فرعونيان زمانه آمده اند... توانست اختلافات ريشه وپوست را از دلها برکند وتنها معانی عشق ومحبت، و کره ودشمنی را در آينه خدا پرستی تجلی دهد... توانست معنای برادری را از دامن مادر برکشيده در دامن ايمان وتقوا نهد... توانست چهره ای روشن از حقيقت خويش در کالبد انسانيت به نمايش گذارد..

توانست با مشت "هرگز" دندان در دهان ظالمان وستمگران زمانه خرد کند...

توانست نمونههايی از انسانيت به دنيا عرضه کند که خداوند بر زبان پيامبرش بدانها گفت: "هر آنچه می خواهيد انجام دهيد که من شما را آمرزيده ام"!!

آری، اسلام توانست اشخاصی تربيت کند که پيشاپيش خداوند گناهانشان را می بخشايد در حاليکه انسانند واحتمال هر گناهی از انسان هست... اينست معجزه بزرگ بدر...